دختری که از کنارم میگذشت, با لبهای توپُر نیمه باز و آن خنده محو ...با موهای رقصان و گامهای چابک آن دو ساق کشیده، به احوالی بود چنان خوش که انگار همین چند لحظه پیش, کسی در گوشش به زمزمه گفته: '' دوستت دارم''
انگار که بهار ریخته بود روی تنش.
*حسین منزوی
1 comment:
دوباره چقدر با خوندن این پستت دچار حس های رویایی دخترونه شدم.
Post a Comment