عنوان این پست کاری است که من دارم تمرین می کنم و جواب می گیرم. سرمشق من است. کارش درست است و دَمَش گرم است. مثال می زنم:
ترجمه کلمه به کلمه این "چییرلیدر افکت"، مثلا می شود "تاثیر مشوق یک گروه" . مثلا تاثیر کسی که جلوی تیم قایقرانی می نشیند و با هیجان و صدای بلند، گروه را به حرکت سریعتر و صرف نیروی بیشتر دعوت می کند. ترجمه تحت اللفظش اما چیز دیگری است. چییرلیدر افکت، به درک غیردقیق و لحظه ای انسان از جاذبه جنسی یک گروه اشاره دارد که فرضا با اولین نگاه به یک عکس یا یک میدان دید به وجود می آید در حالیکه اگر زمان دقیقی صرف بررسی تک تک افراد گروه شود، شخص نتیجه می گیرد که نه تنها دارد به یک سری آدم معمولی نگاه می کند بلکه در مواردی برخی از آنها حتی بسیار دور از کیفیت " دوست داشتنی بودن" هستند. یادم هست که یک لطیفه ای درآمده بود در مورد ماشین ماتیز یا همچین چیزی که می گفت اسم اتوموبیلی که چهار تا دختر تویش جا می گیرند چیست ؟ و جوابش بود کمپوت هلو. این لطیفه دقیقا مثال موید است. دیدن چهار دختر جوان در یک اتوموبیل، دیدن سه مرد کت شلوار پوش در یک کافه هنگام صرف قهوه، دیدن یک گروه از دخترهای فوتبالیست بلوند سوئدی، و خیلی موارد دیگر از این دست در دید اول، شما را به این نتیجه "اوه خدایا" می رساند. در حالیکه اگر وقت بیشتری صرف دیدن جزئیات هر فرد به تنهایی کنید، احتمال "ممم ، نه " زیاد است.
من این ترکیب را بالای تختم و روی کمدم و توی کیفم حمل می کنم اخیراً ولی نه فقط معدود به مواردی که گفتم. از وقتی دیدم فرضا یک شخص هنرمند هنرخوانده، اکثرا بسیار بدلباس است و رنگها را نمی شناسد. ( اینجا شما از من می پرسید معیار بدلباسی و خوش لباسی چیست؟ من می گویم چشم نوازی مجموعه ای که دارم به آن نگاه می کنم). پس هر هنرمند بودنی حتما مساوی با خوش لباس بودن نیست و نباید باشد. یا وقتی دیدم آن دکتر مشاور خانواده، خودش یک خانواده از هم گسیخته درب و داغان دارد با همسری عصبی و کودکانی که صدای مته برقی تولید می کنند وقتی که یک چیزی از والدینشان می خواهند. پس یک مشاور که در نگاه اول خیلی بالغ و دقیق و مسلط به اوضاع است، در نگاه نزدیک به صورت موجودی در می آید که باید به برنامه سوپر ننی تلفن کند و کمک بخواهد. وقتی دیدم که مدعی ترین آدمها در حوزه نوشتار و گفتار، در وقت جریحه دار شدن می توانند بسیار کودکانه رفتار کنند. پس صاحبان افکار خوب و عالی، می توانند نه تنها گاهی، بلکه در بسیاری از موارد هم بسیار بد و افتضاح عمل کنند ( منهای کمپلمان "صاحب افکار خوب و عالی" این رفتار می تواند شامل شمای خواننده تا من نویسنده بشود و لزوما کسی که دارد از رقت انگیزی یک رفتار،عقیده،گروه می نویسد خودش از آن بری نیست).وقت
دیدن نحوه غذا خوردن مهناز افشار و بهرام رادان در بهترین رستوران شهر،وقت حرف زدن پشت صحنه با خسرو سینایی و امین تارخ و غیره، وقت بحث با یک ایدئولوژیست
مدرن مولف، وقت سفر با یک گروه از بهترین دانشمندان دنیا، وقت معاشرت کردن و
نزدیک شدن به هر چه آوای دهل از دور؛ جز کشف روی دیگر ماجرا چیزی نبود. همینجا بسط بدهیم به هر شخصی یا شیء یا ایده و ایسمی که وقتی به نظر می آید یا به گوش می رسد یا ظهور می کند، می تواند اصلا همانی نباشد که می گوید هستم یا میخواهد بگوید که هستم. یعنی کلا رسیده ام به جایی که از هر چیزی، یک حدی اش را قبول دارم. باقیش از نظرم رد است و فقط زمان کافی می خواهد که ردش اثبات شود. خنده دار هم اینکه همه آدمها، همه موارد بالا را شامل می شویم وقتی به جزئیات هم می پردازیم. خبری نیست ...