4/17/2024

Aperol spritz

 در خنکای سایبان جلوی رستوران، روی سنگ‌فرش‌ها نشسته بودیم. تابستان بود. برای جفتمان دو کوکتل سفارش دادم که می‌دانستم دوست دارد. رفته بودیم گردش و‌خرید، دو نفری. کل روز. هر چه میگفتم می‌دانست. هر چه می‌گفت می‌فهمیدم.

روی کوکتل ها را با پرتقال تازه تزیین کرده بودند. یخ دورشان لیوان را به عرق انداخته بود. روز گل انداخته و ما‌ سرخوش، ساعت غوغای گنجشکها بود.

چند دقیقه بعد به من گفت: متشکرم برای امروز.


با خودم فکر میکنم، چند دختر در زندگی، مثل من شانس چنین معاشرت با کیفیتی با مادرشان را داشته اند؟


No comments: