به دوست در روزهای "ترک" و هجرانی و فراقم نوشتم :
"عزیزم، می گذره به تار موهای شرابیت قسم. من یک بهارهای افتضاح و گندی یادمه در چنین وضعی که تو الان هستی. ببین منو. هیچکی از جدایی نمیمیره. باور کن خره" . بعد هم کلی نوشتم در باب " و زندگی ادامه دارد" و این شعرها...
نوشت :
"آخه لامصب، اینجا هنوز زمستونه. ای خبر این زمستون بیاد برام. آخه هم برف باشه هم یخ باشه هم دستکش و پارو و آسمون یه دست خاکستری باشه هممم آدم له باشه؟ آخه دیگه یک چیزی این میون دستکم باس آباد باشه. من می گم خوبه حواس آدمِ رفتنی باشه که وقتی هوا خوبه بگذاره بره. الان اگه بهار بود من خودم حاضر بودم داوطلبانه خدافظی کنم با یارو.
"عزیزم، می گذره به تار موهای شرابیت قسم. من یک بهارهای افتضاح و گندی یادمه در چنین وضعی که تو الان هستی. ببین منو. هیچکی از جدایی نمیمیره. باور کن خره" . بعد هم کلی نوشتم در باب " و زندگی ادامه دارد" و این شعرها...
نوشت :
"آخه لامصب، اینجا هنوز زمستونه. ای خبر این زمستون بیاد برام. آخه هم برف باشه هم یخ باشه هم دستکش و پارو و آسمون یه دست خاکستری باشه هممم آدم له باشه؟ آخه دیگه یک چیزی این میون دستکم باس آباد باشه. من می گم خوبه حواس آدمِ رفتنی باشه که وقتی هوا خوبه بگذاره بره. الان اگه بهار بود من خودم حاضر بودم داوطلبانه خدافظی کنم با یارو.
دوربین که نداشتم.
خدا وبلاگ را برای همین وقتها آفرید
2 comments:
:)
مال من وقتی هوا خوب بود رفت . هیچ از خاک بر سری ماجرا کم نشد والا . هوا که خوب است یک چیز ملویی می خراشد روحم را . می گویم حیف ! چرا باید خاطرم آزرده باشد توی این هوا ! اما به هر حال هیچ کس نمرده : )
Post a Comment