3/26/2014

در باب ماله کشی یا ماله کشندگان بسیار ساده دلانند

خیلی خیلی سال پیش وقتی مقدار قبل توجهی از خوشی های زندگی یازده سالگی من به ''در آمدن''  شوی طنین و طپش و نشخوار چند ماهه شان مربوط می شد, همین وقتهای اول سال بود که میزبان یک خانواده شدیم به صرف یک نهار. خانم مهمان دو دختر داشت حدودا به سن و سال من اهل رقص شش و هشت. یک پسری داشت چند سالی بزرگتر؛  اهل داریوش و برادر جان. هر سه عقیده داشتند ادکلن آدیداس خیلی خفن است. اینها را سر همان ناهار فهمیدم.
غذا که تمام شد, به من ِ از خدا خواسته گفتند شوی طنین جدیدم را  برای پسر و دخترها  بگذارم. من و دخترها سه جفت چشم بودیم, زل زده به مصاحبه نوروزی لیلا فروهر و پیشی پیشی مأو مأو . پسر قاطی نمیشد یا که از دور دستی بر آتش داشت  فقط. از خواهرش پرسیدم : داداشت چرا طنین دوس نداره؟ جواب داد : داداشم بچه نیست که دیگه. داریوش گوش میده 
گفتم داریوش ؟ اونکه خیلی معتاده. همه اش غمگین می خونه. من خیلی بدم میاد ازش. گفت: نه ببین داریوش مثل ابی معتاد نیست! چون این فقط می کشه واسه خاطر صداش .ابی معتاده, اما داریوش فقط واسه خواننده بودنشه که اینجوری مونده. واسه طرفداراشه . گفتم:  ها... .  و دو تائی برگشتیم که ببینیم پسر تایید میکند خواهرش را؟ که خب طبعا داشت سر تکان میداد که '' احسنت'' . 
از آن سال  تا خود الان که چند تا ترانه داریوش به دلم خیلی نشسته و فرقی برایم ندارد که ''پاک''  شده  یا نشده و تا الان که کلی برنامه ضد اعتیاد راه انداخته, من دیگر آن بچه ها را که الان بزرگسال و لابد حتا صاحب همسر و فرزند شده اند, ندیدمشان که بپرسم هنوز وقتی یکی را با همه چشم و دل دوست دارند, گندهایش را هم ماله میکشند یا این فقط مخصوص  ساده دلی بسیار خالص دوره کودکی و  نوجوانیمان بوده و این عادت از سرشان افتاده دیگر.
ماله کش هایی که در زندگی دیدم, فقط آن بچه های طفلی نبودند. شاید چه بسا خودم هم در بسیار مواقع چون دلم میخواسته کسی, موقعیتی, اتفاقی فلان جور نباشد/ باشد,  دستمال گرفته ام دستم و سابیده ام یا کاغذ کادو پیچیده ام که کمی خوشگلتر بشود.
 ماله کش های بسیار دانه درشت خیلی دیدم و خواندم و شنیدم. مثل شبان کلیسای جماعت ربانی تهران. وقت دفاع از پیام عیسی در مورد فلسفه ازدواج که اصلا بهتر است ازدواجی  نباشد و فرد به خدا مشغول شود ولی اگر پیش آمد! خب چاره چیست؟... ''نه که عیسای مسیح , عشق انسان به انسان رو نفی کنه , ابدا , ولی ...''  و ماله . 
 یا که دکتر شریعتی وقت دفاع از زنبارگی پیامبر و یک سری آسمان و ریسمان در مورد لزوم زیبائی زن و'' زن خوشگله''  فقط عایشه بود  در مقابل شمار زنهای زشتی  که حضرت '' مجبور''  بود با همگی همبستر شود و این یعنی اصلا پیامبر خدا بسیار مونوگامی عمل کرد در زندگی و زنها از خداشان بود زن پیامبر باشند حتا برای یک شب... و ماله .
یا که مثل  وقتی که می شنوید فلانی فلان گند رو زد به زندگی بساری و بهمانی , ولی واقعا چیزی توی دلش نبود. مزخرفترین صورت ماله کشی. آیا کدامین آدم ته دل یکی را میبیند ؟ ته دل هر کی ارزانی خودش . گندی که خورد, خورده. خوشگلش کنیم با این جریان ته دل و سر دل که احساس بهتری کنیم لابد ...و ماله .

این همه گفتم و خلاصه کنم,
ماله کشی دام بدی است. دامی است که در آن, رسد آدمی به جائی که وقتی حتا دو دست ببیند فرو رفته در دو حلق, به یکی که میخواهد در برابرش طرف حلق را بگیرد می گوید دستت بریده باد ای ابو لهب بی پدر 
به یکی دیگر که میخواهد در برابرش طرف دست را بگیرد, می گوید آخی, این طفلی چه طوری اینجا جا شد؟ قدرت خدا!

No comments: