و بعدش هم نشستم و حضور به هر حال و به هر جهت و ناگزیر و ناگریز تعدادی انسان و مقادیری اتفاق ناشی از وجود داشتن این تعداد انسان را در پرونده عمر خودم برای خودم حلاجی کردم و با استفاده از قانون "همین است که هست" به دو متغیر دو سوی معادله ای فکر کردم که تحت "اگر و فقط اگر" حس و حال خودم را می سنجیدم؛ یک طرف معادله خودم بودم و یک طرفش "باور کن کاریش نمی شود کرد " ... و اینجوری حل خیلی مسائل مرکزی و حاشیه ای و مافوقی و مادونی آسانتر شد... چای لیمو خوب است
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment