حیف آن همه شعرهای از بر، خاطره های بیشمار از روزنامه ارکان هنگ و سربازخانه های رضاخانی و حمام شاهی ، قصه های خاک خورده خیابانهای سنگفرش ، کالسکه ها و راسته پارچه فروشها ، بنکدارها ، محله جهودها ... . حیف آن همه هوش و خاطره که برود زیر خاک . حالا هی به یاد هم می آوریم که هر کسی را زمانیست برای زیستن . کم یا زیاد . زمان پیرمرد دارد به سر میرسد ...
* بار دیگر شهری که دوست می داشتم / نادر ابراهیمی
* بار دیگر شهری که دوست می داشتم / نادر ابراهیمی
2 comments:
سارا عزيز من ميخواستم به شما لينك بدم .ميخواستم بپرسم با همون اسم 25 نوامبر وكيلم ؟ بار سومه كه ميپرسم وكيلم ؟ عروس خانم ما منتظر بله شماهستيم.http://nmm53.persianblog.ir
نسرین خانم ، شما وکیل تام هستید در انتخاب هر نامی برای این صفحه .
Post a Comment