8/06/2020

از بیروت و تهران. انبار نیترات و‌‌ *SDS



یک ماه و نیم است که رییس جدید برای تیم ما آمده. قبل از همه سر کار است. فرصت ناهار را پشت میزش نشسته به راست و ریست کردن مدارک. در روز بارها به ما سرکشی میکند. مو از ماست می کشد. سر یک نقطه یا ویرگول اضافه در صدور اسناد کیفیت کالا، خودش و ما را وادار میکند از نو دلیل وجود ویرگول! را بررسی کنیم. به نظرش همیشه جا برای بهتر شدن کیفیت کار هست و هیچ کاری صد در صد تمام‌ نیست. به نظرش اگر حتی کمپانی های دیگر نسبت به ما یا درباره ما سخت نگیرند، این دلیل اُفت کیفیت کار ما نمیشود؛ ما خودمان باید به قدر کافی منتقد کارمان باشیم. شیفته اتوماسیون سیستم ها و کنترل صد باره کیفیت است. شیفته برنامه ‌ریزی. شیفته اجرا طبق برنامه

(همه اینها را هست ولی وقتی مرا دید که برای شنیدن خبر سوگ دوستی پشت میزم اشک میریزم، با ملایمت مرخصم کرد بروم خانه... خلاصه که روبات نیست اما بسیار بسیار بسیار بسیار دقیق است)

از دو روز پیش و انفجار در بیروت، ایمیلهای ما‌ منفجر شده. همه تولیدکنندگان و صادرکنندگان بزرگ مواد شیمیایی دنیا موظند رسما اعلام کنند کالایشان در آن سوله بود یا نه
کمپانی ما به دلیل سخت‌گیری بی چون و چرایش در پروسه پس از فروش و انبار مواد شیمیایی مثل نیترات آمونیوم، وارد معامله با بیروت نشده بود که گویا در غیر این صورت، الان تیم ما باید دنبال کانون وکلای شرکت می دوید...چرا؟
چون در بیروت در یک جو و مکان نامناسب صدها تُن نیترات آمونیوم تحت فشار ریخته اند. ما یکی از بزرگترین شرکتهای تولید کننده ایم. ولی به دلیل نامعلوم بودن شرایط انبار محصول با بیروت خرید و فروش نداشتیم.
برای چنین فاجعه ای حتما کاغذهای خرید و فروش و امضای مسئولین ذیربط امنیت و نگهداری و انبارداریهایشان در سطحی چنین کلان هم موجود است. و اینجاست که ارزش امضای بی حوصله روی یک برگه از روی هوا با ارزش امضایی که کسانی که ویرگولهای متن را شمرده اند مشخص می شود.

من هم ویدئو آن زن با موهای نقره ای را دیدم که در خانه نیمه خرابه اش پشت به شهر سوخته پیانو میزند. من هم آن ویدئو کوتاه ملقب به "عروس آتش" را دیدم. دوباره بسیار مطلب خواندم از سرنوشت تیره خاور میانه و‌ محتوم به نام زن و مرد خاورمیانه ای شدن. عکسهای شهر تشنه و عریان با شعرهای نزار که اتفاقا خودم چه دوستشان دارم... اما....
یک جایی هست که تو باید از جغرافیا، زمان و حکومتی که در آن بدون درخواست خودت دنیا آمدی کمی به آن سوتر نگاه کنی و ببینی هر چه بر سر و عمر و زندگی ات می رود، صرفا تقصیر "آنها"ست؟

 تو که در افغانستان، بیروت، دمشق، استانبول و ایران زندگی کرده ای، کار کرده ای، درس خوانده ای، معاشرت کرده ای، بوده ای و هستی، ... تو وقت یاد گرفتن یک غزل در دبستان، فراگیری زبان تازه، یک مهارت در کلاسهای تابستانی، وقت حل مساله، وقت آماده شدن برای مصاحبه کاری، وقت تقاضای مجوز ساخت، وقت صدورش، وقت خرید سوالهای کنکور ده سال گذشته، .... آیا واقعا و منصفانه در عمرت که قد داده به امروز، همه ویرگولها را شمرده بودی؟

پاسخ من به این پرسش: 
من؟ راستش نه!

*SDS: safety data sheet
گواهی رسمی مشتمل بر چند صفحه از جزییات و توضیحات؛ تضمین کننده کیفیت امنیت هر کالا بر اساس قوانین هر کشور

1 comment:

سارا said...

من سارایی هستم همنام شما، که چندین سال است اینجا را میخواند و به امید اینکه بیشتر نوشته باشید ماهی چندین بار اینجا را چک میکند