4/17/2013

بعد آنجائی که میگفتید: ''از بوی تو، چون پیراهن تو آغشته شد، جانم با تن تو'' ... همان ... همان

آقای فرامرز اصلانی عزیز،
سلام
خواستم طی  یک نامه سرگشاده،
همینجا در وبلاگم ثبت کنم که :
یک جائی یک من وجود دارد که از کودکی شما را دوست میداشته،
خیلی خیلی از کودکی، خیلی خیلی زیاد...  اصلا به عشق شما رفت گیتار خرید که البته  آخر سر هم گیتاریست نشد، ولی همچنان با شما دوست و دوستدار ماند. هر چند که شما یک ترانه دارید...آخ که یک ترانه دارید که این دوست شما سالهای سال، سالهای مدید طولانی  است که از بازشنیدنش مومنانه پرهیزمیکند. این دوستدار شما میتواند به سادگی با همین اصل کوچک فراکوانتایی ثابت کند که ''خطر ریزش خاطره'' برای آدمهای سودائی در طول  سال و ماه و گذر زمان نه تنها تغیر نکرده که بسته به درجه سودازدگی حتا از یک آهنگ به آهنگ دیگر کوچ نمیکند.شکایتی هم نیست البته. سر شما سلامت.

No comments: