8/01/2012

شکل دوستی

شکلش اینجوریست ؟ چند وقت پیش توی کامپوترش سرک کشیدم و دیدم چندین تا فایل به اسم هست . مدارک فلانی . عکس فلانی . موسیقی فلانی . تصحیح پایان نامه فلانی. ... رد پای من همه جا بود.همه جای یک زندگی بودم
یک کلیک کردم و ناخواسته دیدم که صفحه ایمیلش آمد. صادقانه نمیخواستم نگاه کنم . اما دیرتر از حد معمول هم صفحه را بستم ! مثل همه وقتهائی که کمی پا سست میکنیم ولی با خودمان رو دربایستی داریم که تعلل نکرده ایم و فقط دستمان کند است! در همان نگاه چند ثانیه ای دیدم بیشتر ایمیلها مال من است. یا مربوط به من است . زیاد بودم هر جا. به نظرم آمد که زیادم ولی احساس ''زیادی'' بودن نکردم... نگاه کردم دیدم چقدر زیادنوشته ام از حالم هر روز. از بی ربط و با ربط. و هر بار جواب داده شده ام. دیدم که قاطی شده ام با جوابهائی که به من داده شده. حالا چه اعتراف کنم چه نه ، شده ام : آغشته
یک روزی در خارج اول که بودم ، یک دوستی به من گفت : ''اینجا معمولن برعکس اونی که تو ایران به گوش ما میخونن ، آدمها زود وارد هیچ ارتباطی نمیشن .زمان میگیرن. فکر میکنن.نگاه میکنن سر فرصت. چون وقتی وارد شدن خوب و تمام قد و تمام رخ وارد میشن . اینجوری کمتر ضربه میبینن. کمتر ضربه میزنن. کمتر وقتشون تلف میشه. آدم حسابی تر برخورد میکنن. منطقی تر جلو میرن و خطر کمتری دارن واسه احساس طرف مقابل'' . یک روزی در خارج دوم این حرف یادم آمد و خیلی پایش لایک زدم
زندگی درست به اندازه بالا و پایینی که دارد و دست ما نیست، این حق را برایمان ایجاد میکند که احساسمان و قلبمان و گونه هایمان مراقبت بشوند و دوست داشته بشوند و نوازش بشوند. این حقمان است و سبب تاب آوردن و هر صبح بیدارشدن و آغاز شدن

1 comment:

Nasim said...

این تاب آورن هر روز ...