6/08/2009

حرفهایی که به من نمیاید

در انتخابات سال 2009 آمریکا ، متن مناظره های مک کین و اوباما گاهی به خصوصی ترین لایه های زندگی طرفین مناظره کشیده می شد . از دوست دخترهای دوران جوانی مک کین کهنسال ، از فعالیت های او در قمارخانه های لاس وگاس ، از کلابهایی که یک زمانی شاهد بدمستی های اوباما بوده اند تا برنامه های آتی هر یک برای اقتصاد ، امنیت ، سیاست خارجی ، بیمه و مالیات ... . این میان روند رقابتی کاندیداتوری هر دو قطب، به مدد وجود احزاب ِ نهادینه شده و فرهنگ میان /درون حزبی ، دست ِ گشاده در استخراج و دستیابی به اطلاعات و آمار رسمی ؛ نه تنها گمراه کننده نبود ، بلکه بسیار هماهنگ و یکدست پیش رفت . نتایج ، حاکی از یک رقابت تنگاتنگ میان دو رقیب و شمار رای دهندگان به هر دو بود . آنچه که پس از انتخابات رخ داد و می دهد نیز ، دال بر همکاری مستمر رای دهندگان در هر دو جناح ، پیگیری مطالبات و ادامه روند فعالیت احزاب است .
مناظره های اخیر در ایران ، مشق دمکراسی است . زیر سرمشق خوشخط و خوانای یک معلم باتجربه که همانا جریان ریشه دار آزادی خواهی کشورهای صنعتی است ، نمایندگان ما هرچند لرزان و ناشی ، تمرین می کنند تا حرف بزنند و انتقاد کنند و شاید هم نقد بشنوند .
شاید این حرفها مناسب شبهای قبل از انتخابات نباشد . اما من در امر سیاست ناشیم . یک شهروند معمولیم که کل ماجراجویی سیاسیم به هفده سالگیم و شروع دوم خرداد خاتمی بر میگردد . بنابراین مصلحتی نمی بینم در نگفتن اینکه : کاندیداهای ما ( البته به جز محسن رضایی و آن هم تا حدودی ) برای مناظرات آماده نبودند .

1- رئیس جمهور فعلی آماده مناظره نبود . برای او تمرین سرمشق فضای باز گفتگو خیلی زود است . او ، مانند اکثر هموطنانمان ؛ با کوچکترین نقد ویران می شود . او با واژه های : نتوانستم /نمی توانم ، عذر می خواهم ، نمی دانستم/ نمی دانم ؛ بیگانه است . برای آنکه به ورطه اعتراف به کمی ها و کاستیها و شکستهایش نیفتد حاضر است در سبد خانوار ، آمار بانک مرکزی ، تاریخ سی ساله انقلاب، مراوداتش با افراد حقیقی و حقوقی ، کارهایی که باید می شده و نشده و بالعکس ، دست ببرد. حتی به جای عذر خواهی از نام بردن اسم افراد و بالاخص خانم رهنورد ، کار می رسد به جایی که از زور عجله برای رفع و رجوع این وضع ، موضوع روزنامه اعتماد به جای اعتماد ملی طرح می شود و کار از این هم خرابتر . خلاصه اینکه جریانی که او را پرورده و به پیش می برد ، اجازه شکست ندارد و نمی دهد . پس او عذر نمی خواهد ، کنار نمی کشد . به جایش پرونده می کشد بیرون یا حتی میسازد تا روی صندلی بماند .

2- میر حسین موسوی ، آماده مناظره ( دست کم مناظره اولش ) نبود . به سادگی قفل شده بود . من این را حسن نمی دانم و به حساب وقار و نجابتش نمی گذارم که اگر این بود ، در مناظره سومش اینقدر باز و راحت حرفش را نمی زد . آن کم جوابی و چیز گفتنها و دستپاچگیهایش را در شب اول ، اینطور فرض می کنم : رودست خورده بود . فکرش را نمی کرد . حریف را ، روحیه حریف را نسنجیده بود و این خوب نیست آن هم برای کسی که باید در همین فضا کار کند / برای کسی که سالها در این فضا آن هم در بحبوحه جنگ پُست داشته است . آخر چطور ممکن است که من نقد داشته باشم به کسی که نمی دانم اهل چه جور دعوایی است ؟ اهل مناقشه هست یا نه ؟ اهل مغلطه هست یا نه ؟ اگر از قانون گریزی اش حرف می زنم ، مثال ملموس دارم یا نه ؟ اگر از عدم حقوق شهروندی حرف می زنم به فقدان احزاب اشاره می کنم یا نه ؟ اگر از ستاره دار شدن دانشجویان گله مندم ، لیست اسامی آنها را در اختیار دارم یا نه ؟ آیا به فکرم می رسد که ممکن است او از حامیان من سوال بپرسد ؟ آیا می توانم موضع مناسب بگیرم ؟ آیا به ذهنم خطور می کند که رقیبم در دو ساعت مناظره ، می تواند توی چند لحظه همه گذشته ام را زیر سوال ببرد ؟ اگر افتخار خدمت در زمان جنگ را داشته ام ، چرا در مناظره سوم از آن دفاع می کنم مقابل رقیب غایب ؟ نباید رو در رو پاسخ می دادم ؟
(موسوی ، مرد پاکدستی است . ادبیاتش دانشگاهی است . منش فاخری دارد و نگاهش لااقل در این سالها بسیار مهربان است . تیمش ، تیم قوی و محکمی است . همسرش هم به درستی افتخار این خاک است . امروزی است و کردارش با روحیه جوانان امروز می خواند . به موج سبزی که مردم احساس زده ام و همینطور خانواده ام را شاد می کند و لااقل در این شبها بهشان شوق می دهد احترام می گذارم . همه ترسم هم از آن است که اگر این موج جای درستی بنشیند ، نهادهای حاضر ، حاضر به همکاری با او نشوند ،چنان که هشت سال بر خاتمی گذشت و از صدا و سیما ، بسیج ، قضا و ... دائما کم لطفی دید ).

3- کروبی ، آماده مناظره نبود . او برنامه ای عنوان نکرد . با چشمانی گرد شده به آمارهای رنگی مقابلش نگاه می کرد . می دانست جایی ایراد دارد ، اما در دستش مدرکی نبود برای اثبات و در ثانی که واقف نبود بر حیله اقتصادیی که داشت خیلی خوب می گرفت . آیا او و تیمش مناظره شب قبل را ندیده بودند ؟ آیا پیش بینی نمی کردند که بعد از اتمام ده دقیقه تاختن ، باید منتظر تازیدن حریف باشند ؟ آیا من که می دانم خیلیها مرا به ثروتمند بودن متهم می کنند ، من که نامم در لیست پرونده جزایری آمده ، من که برای دختر نداشته ام سکه های طلا شاباش کرده ام ! نباید همان شب سندی ، وقف نامه ای ، نوشته ای همراهم می داشتم ؟؟ من چرا همان اول و خیلی راحت نگفتم که هزاران سال است ارتزاق طلبه جماعت از راه وجوهات نقدیست حالا هر قدر که می خواهد باشد ؟ من چرا راجع به حزبی که تشکیل داده ام ، راجع به روزنامه ای که مسئولش هستم صحبت نکردم ؟ حتی در این مناظره نازل ، نمی شد برنامه واضحی برای آینده بیاورم و در مقابل دوربین بگویم ؟ لااقل در همان سطحی که عوام بفهمند ؟ آیا من که از تعطیلی روزنامه ها می گویم ، لیست توماری روزنامه های بسته شده را نداشتم که نام ببرم ؟ آیا من که از پرونده های مالی شهرداری ها حرف می زنم ، یک نسخه ای ، نوشته ای نداشتم به عنوان دلیل ؟ آیا من که درس خارج فقه و اصول به عربی خوانده ام ، جوابی برای ادعای دانستن موصوف و صفت زبان شناس روبرویم ندارم ؟ آیا نمی توانستم بگویم کارشناسی ارشد در کدام رشته برای وتو کردن کدام کارشناسی ها ؟ آیا یادم نبود همه کاره ، هیچکاره است ؟ من که این تواضع را دارم تا بگویم در هر زمینه ای از متخصصین کمک می گیرم ، نمی شد از قبل آماده باشم برای گفتن اینکه تحصیل در رشته آسفالت ، همانقدر به ریاست جمهوری بی ربط است که باقی مدارک به مناسب اینجا ؟
( تا به الان کروبی کاندیدای منتخب من است . او را با همین ادبیات و سطح سواد ، کافی می دانم برای دیالوگ داشتن با افرادی که بر مسند نشسته اند . شجاعتش را در مطرح کردن نامهای ممنوع ، گذشتن از خطوط قرمز، اعتراف به ندانستن و کمک گرفتن از افراد واقف بر اموررا دوست داشتم . افراد تیمش را هم مناسب و مسلط بر کار اجرایی می دانم ( هر چند نه در مناظرات انتخاباتی !!!!) . قویاً معتقدم که جوامعی که در آنها فقر ، ساده زیستی افراطی و خدمتگذاری نوکر مآبانه ارزش و هر گونه ثروت یا میل به رفاه بیشتر ، ضد ارزش محسوب شود ، بسیار جامعه خاک بر سری است و از این رو شاخکهایم تکان نمی خورند که خانه کروبی تا چقدر در شمال شهر واقع شده )

4- از میان کاندیداهای 88 ، رضایی آماده تر و مسلط تر بوده . برنامه ای منسجم ، قابل فهم و روشن دارد . به آنچه می گوید و ادعایش را دارد واقف است . باب توهین را باز نکرد و به نظرم به دلیل واقف بودن حریف به قدرت و پیشینه و نفوذ نامحسوس ولی بسیار قوی او ، مناظره هایش با احتیاط انجام شد . دلایلش برای نقد ، روشن ، با ذکر نمونه و مثال بود . ضمن اینکه شجاعتش را برای طرح موضوع نامه ها و اعلانهای جنگ دولت بوش علیه ایران پسندیدم . برای او موج رنگی به پا نخاست و نمی خیزد . به نظرم اما ، در انتخابات بعدی شانس او برای در اختیار گرفتن آرا کم نخواهد بود .
( برای یک رئیس جمهور ، منهای خصوصیات مربوط به دانش و توان مدیریت و ... ، بهرمندی از نیروی جذب مخاطب و ایجاد ارتباط با جوانان و حتی نوجوانان ، عامه پسند بودن و داشتن یک کاریزمای قوی از لزومات است که به عقیده من این موارد در این کاندیدا همان پاشنه آشیل است ) .

من رای میدهم . هنوز خودم را برای آن سکوت بی معنیم در انتخابات پیشین سرزنش می کنم . دیروز خواندم رای بدهید ؛ حتی اگر از حب علی نیست از بغض معاویه . تعبیر درستی بود . موسوی را دوست دارم . به کروبی رای می دهم و حرف خاتمی هم به درد آوری خودش باقیست : در ایران امروز ، رئیس جمهور ، از حد یک تدارکاتچی پیشتر نمی رود .