یک فامیل خیلی آقای دکتری داشتم (هست هنوز اما سالهاست به هم مربوط نیستیم دیگر) که سالها پیش از همسر و فرزندان فعلی اش؛ در یک مجلسی به یک خانم خیلی دکتری دل باخته بود. همان حوالی هم برای بار اول قرار شام گذاشته بودند و شما چه رنگی را برای چه اتوموبیلی می پسندی و خصوصیات همسر مورد علاقه شما چه می باشد و از این حرفها (بیست سال پیش، قرار شام معمولا همینها را شامل می شد و رختخواب را پوشش نمی داد هنوز). این فامیل ما در پاسخ خواننده مورد علاقه گفته بود: لیلا فروهر که با پغغغ خنده دختر مواجه شده بود. علت پغغغ را جویا شد و جواب شنیده بود: وااای خب خیلی مبتذله! شام سمت خوبی نرفته بود بعدش. آخرسر هم دلشکسته آمده بود خانه مایی که من در آن بچه مدرسه ای بودم و مادرم هنوز نقش عروس جوان و درک کننده حال جوانترهای خانواده را داشت و طبق معمول نشسته بود پای درد دل این. آقای دکتر تعریف کرده بود که چقدر این تمسخر دختر بهش برخورده مخصوصا که خود طرف که اینهمه ادعای متفاوت بودنش می شده در جواب خواننده غیرمبتذل، معین را برگزیده. پرسیده بود واقعا لیلا فروهر چه کم از رضا معین اصفهانی دارد که یکی دست رد به سینه دلدار بزند که تو مبتذلی و من فرهیخته ام چون تو "ای دل تو خریداری نداری" گوش می دهی و من "ای غم عشق تو چاره من" گوش می دهم!
سالها گذشت وهر کدام به راه خودشان رفتند و من خبر چندانی از هیچکدام ندارم
امروز که یک اسکرول کردم و دیدم از چهار روز پیش که به دلایلی مجبور شدم روی گوشی ام تلگرام نصب کنم، در همین چهار روز چه حجم عظیمی از چرندیات برایم ارسال شده. از مسابقه بهترین هفت سین دنیا! تا عکس دختربچه آرایش کرده که پسربچه ای دارد می بوسدش و شعار مرگ بر هر چه مذهب زیرش بولد شده! از آهنگهای سامی بیگی روی رقص عربی تا رقص ایرانی دختری در لباس خواب صورتی که ضمن رقص انگار دعوت به سکس می کند البته کمی ملایم تر از یک داکیومنت هاردکور. در این چهار روزه در گوشی ساکت من از شعرهای عاشقانه آبکی و ناله از انواع معشوقهای بی وفا هست تا شعرهای حافظ و سعدی که دستمالی و چرک شده پای عکس اسب و گل و چمدان و دختر و پسر تکیه بر درخت نوشته شده اند.
سالها گذشت وهر کدام به راه خودشان رفتند و من خبر چندانی از هیچکدام ندارم
امروز که یک اسکرول کردم و دیدم از چهار روز پیش که به دلایلی مجبور شدم روی گوشی ام تلگرام نصب کنم، در همین چهار روز چه حجم عظیمی از چرندیات برایم ارسال شده. از مسابقه بهترین هفت سین دنیا! تا عکس دختربچه آرایش کرده که پسربچه ای دارد می بوسدش و شعار مرگ بر هر چه مذهب زیرش بولد شده! از آهنگهای سامی بیگی روی رقص عربی تا رقص ایرانی دختری در لباس خواب صورتی که ضمن رقص انگار دعوت به سکس می کند البته کمی ملایم تر از یک داکیومنت هاردکور. در این چهار روزه در گوشی ساکت من از شعرهای عاشقانه آبکی و ناله از انواع معشوقهای بی وفا هست تا شعرهای حافظ و سعدی که دستمالی و چرک شده پای عکس اسب و گل و چمدان و دختر و پسر تکیه بر درخت نوشته شده اند.
یک مقایسه که می کنم از بیست سال پیش تا الان، می بینم به نسبت امروز راستش لیلافروهر جای خیلی خیلی خوبی ایستاده بود و با این حساب کاست های معین تقریبا موسیقی معناگرا بوده و من بیخبر. باورم نمی شود این افراد جوان و میانسال و مسن پخش شده در چند خانواده ایرانی که به عنوان نمونه آماری روبروی من هستند، این حجم از مزخرفات را بخوانند چه برسد که دوباره دست به دست بچرخانند و دستش ده بازی کنند.
من خیلی خوشحالم برای خودم که بچگی خوبی داشتم. یعنی من شاهد سرنگرفتن یک رابطه هایی بودم که از تلاقی مبتذل و مبتذل تر به بن بست رسیده بود. این واقعا شانس بزرگی است. من همچنان شانسش را داشتم که حافظ را بدون عکس دخترهای چمدان به دست بخوانم و سالهای نوجوانی ام را فروغی و فرهاد بشنوم بدون اینکه کسی زیر لینک آهنگ نوشته باشد: همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی وای از اون روزی که بلاه بلاه بلاه...
حجم تولیدات مهوع باورنکردنی است. واقعا و جداَ باور نکردنی...
من خیلی خوشحالم برای خودم که بچگی خوبی داشتم. یعنی من شاهد سرنگرفتن یک رابطه هایی بودم که از تلاقی مبتذل و مبتذل تر به بن بست رسیده بود. این واقعا شانس بزرگی است. من همچنان شانسش را داشتم که حافظ را بدون عکس دخترهای چمدان به دست بخوانم و سالهای نوجوانی ام را فروغی و فرهاد بشنوم بدون اینکه کسی زیر لینک آهنگ نوشته باشد: همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی وای از اون روزی که بلاه بلاه بلاه...
حجم تولیدات مهوع باورنکردنی است. واقعا و جداَ باور نکردنی...
No comments:
Post a Comment