بچه جان،
هرگز و تحت هیچ شرایطی تن به بحث و جدل با دوست و خویش و همکلاس و همسایه و همبستر و همکار نده. چه پشت مونیتور، چه پشت میز شام. از باورت به سیاست و هنر و ادب و فرهنگ و تجربه ات از کفش و کلاه و رابطه و اخلاق و بی اخلاقی و زنان و مردان و شغل و معاش؛ هر چه توی مغزت هست و توی مغز دیگری نیست و برعکس، نخواه که متقاعد شوی و نخواه که متقاعد کنی. چون چنین اتفاقی واقعا بسیار به ندرت امکان وقوع پیدا می کند و شرایطش آنقدر خاص است انگار که توی کویر لوت بدوی وبین آن همه زمین خدا یک شهابی بخواهد که بیفتد دقیقا روی سوژه در حال حرکت که کله توست در اینجا
عقاید آدمها به شکل خودکار و خودجوش و همراه زمان تغییر می کنند واقعا. هرگز کسی تحول یک آدم را پس از بحث گودری و فیس بوکی و خیابانی و پا منقلی گزارش نکرده. اگر شاهد عینی دارد، دستش به جایی بند نیست که این اکتشافش را ثبت کند بدهد بقیه بخوانند.
توی بحث چی زیاد رد و بدل می شود؟ "بگیر که من آمدم با خیلی علم و دانشم که تو نداری" و برای همین کسی به جایی نمی رسد.
چی به چی فرو نمی رود؟ میخ آهنی در سنگ . جای میخ و سنگ قانون بقا دارد و تنها به هم تبدیل می شود. یک بار تویی، یک بار او. یک بار او. یک بار تو.
چی خرد می شود؟ اعصاب تو. به اعصاب ایشان کاری نداریم.
چی تلف می شود؟ زمان. آخ که مردم چقدر ثروتمندند که با دست و دلبازی تمام این حجم از گلواژه را وارد چرخه تولید می کنند و کامنتهای کیلومتری بعدش را به خوبی هندل می کنند و همه را حریفند. خدا پدر ویکیپیدیا را بیامرزد که آچارفرانسه است برای ارتقا سطح بحث و بحث و بحث.
خلاصه کنم بچه،
این مهمترین سرمایه زندگی است که مادرت با افت و خیز زیاد ولی خیلی شیرفهم بلد شد و امیدوار است که تو توی جیبت با باقی بنفشه ها همراه ببری، حالا وطنت هر جا که بود،بود.
1 comment:
Aliiiiiiii boood
Aliiiii
Post a Comment