9/14/2012

ایفل

رسیده بودیم زیر برج و من داشتم از کلیشه حرف میزدم. از کلیشه های جاری . از ملال تکرار . رسیدیم پای برج که گفتم '' ها. مثلا یکیش همین اینجا. مردم فکر میکنند تا برسند این زیر یا اولین باری که از پیچ کوچه الحکیم رد بشوند و برج را ببینند باید که روبروی هم بایستند و هم را ببوسند . جای بوسیدن همینجاست . باید که اینها همان کار را تکرار کنند چون بقیه هم همین طور کرده اند ! هه . خب که چی؟؟ لوس بازی های مسری'' ... جمله ام تمام نشده بود که دیدم خیره نگاهم میکند و آرام . من ساکت شدم . بعد او گفت تکراریست باشد . ولی حالا واقعا ایرادش کجاست؟ که این برج با این همه تاریخچه و هیاهو و عکس های روزمره ، با هزاران توریست روز و توریست شب ، یک بهانه دیگری باشد که آدمها به هم خیره بشوند؟ و هم را یادشان نرود؟ و دیدنش را آغاز نکنند مگر اینکه حتمن هم را بوسیده باشند این زیر؟ زیبا نیست ؟ حتا اگر کلیشه ؟ اینکه سی سال دیگر هنوز میدانند که زیر برجی که هنوز معروف و دوست داشتنی است و خیلی های دیگر دوست دارند که سفر کنند به آن، بوسیده شده اند.کسی را داشته اند که ببوسند . این ایرادش کجاست حتا اگر لوس باشد و مسری باشد؟

No comments: