1/04/2012

من گم را تو پیدا کن

بله جان من ... بله ...

گاهی یک آدمی لازم دارد که خیلی عبوس و کج خلق و غصه مند بگوید هیچکسی را نمی خواهد ببیند و نمی خواهد بشنود و نمی خواهد بحرفد.... چون لازم دارد که خودش را توی خودش جمع کند و کز کند گوشه کاناپه ای ، تختی ، دیواری ... و چنین وقتی است که شرایط ایجاب می کند یک طرف حساب باهوش با دقت ظریف خوان ظریف بین را ... که یک پتوی نرم سبک پیدا بکند و بیاورد بندازد روی کمر آدم کنج دیوار. آنقدر باهوش و آنقد با دقت و آنقدر ظریف خوان ظریف بین که حتی تند تند راهش را نگیرد و برود. گوشه های پتو را مرتب کند تا یک کمی پا سست کرده باشد و چراغ بالای سر را خاموش کند و در را نیمه باز بگذارد جوری که سایه اش بزرگ بیقتد روی دیوار مقابل. سایه ای که هر چند سایه است و جزئیاتش معلوم نیست، اما معلوم می کند که هست . دلگرمی خوب است. همیشه خوب است .وقتهایی که بگویند لازمش ندارند ، بیشتر از همیشه لازمش دارند.

1 comment:

Anonymous said...

your blog rocks:Dman taze kashfesh kardam!!