9/11/2010

...

دستی از من در آغوش آب

در آغوش آب

دستی،در گردن باران است

از شاخه های آویخته ی ،دل من

سیب شده است

بر گناهی که نیست درخت سیب

رگهای من

طناب و تور شده بخاطر یک ماهی

و نگاهم

در چشم اسفندیاران است

کشانده مرا اندوه،به زیبایی

آنچنان زیبا که در آغوش بارانم و دریا در بازوان من است


بیژن نجدی

No comments: