10/14/2021

"Strong", is easy when its going easy

 دیدم یک اینفلوئنسری، در ویلای درندشت و زیر عکس ژست سکسی-خسته اش روی مبل راحتی با آرایشی در حد آرایش عروس، در لباس و کفش مهمانی؛ نگاه نافذی به ما کرده و برایمان در مورد اهمیت قوی بودن و کم نیاوردن و ادامه دادن در گذر از موانع دنیا و اینها نوشته.

پریروزش هم یک ویدئویی دیده بودم از زنی در خوزستان؛ با سیاه‌ترین چشمان غمزده دنیا روی تلی از خاک زلزله که رو به دوربین میگفت هر چه دارد زیر خاک است؛ لباسهایش، وسایلش، زندگیش... روی لباسها تاکید داشت... میگفت رخت، همه رختم‌ مانده‌زیر خاک...

مقایسه که تف سربالاست و قصد من نیست. اعتقاد من اما اینست که در شرایط روزمره؛ (حالا هر کیفیتی از‌ روزمره که کسی که دارد زندگیش میکند از سر صبح‌ بغضی که‌ ته گلویش را بخراشد نداشته باشد)، در شرایط روزمره قوی بودن کلا گاز دادن در سرپایینی است! قوی بودن و کم‌ نیاوردن و ادامه دادن در روزهایی که آفتاب و بارانش یا طعم چایش یا خلوتی خیابانهایش یا رنگ سیب عصرانه اش یا گرمی آغوش کنار دستی وقت فیلم دیدنش "هنوز" هست و مبحث روز است و عادی است و دوردست نیست و آرزو نشده، ... کار واقعا سختی نیست. به نظرم دست هر کدام از ما اینها را بدهی؛ با نگاهی خسته در جامه ای آراسته به بقیه اندرز میتوانیم داد در باب کم نیاوردن و ادامه دادن و روی پای خود ایستادن و و و...

سنگ محک اما جای دیگریست از دید من...

بفهمی چیزی،‌ زمانی، آدمی، اصلا کلا دوره تو (مربی)، تمام شده و قرار است "برای روزنامه تسلیت بفرستی". برسی به آن نقطه ته خط. یک جایی آن ته ته. پایین پایین... نگاه کنی و جز خالی نبینی، سر بچرخانی و ببینی رد پایت آغشته به خون است؛ خون خودت، خون عزیزترینهایت... خب سنگ محک قوی ماندن و ادامه دادن و فلان و بهمان راستش آنجاست. آنجا هر وقت ایستادی، بعدش بیا به من بگو چه کسی قوی ماند و تاب آورد و ادامه داد و چه کسی‌خودش را هل داد جلو؛ خودش را و زندگیش را و آدمهایش را و امیدش را.

شکل دیگرش را با عکس و بی عکس و با کپشن‌ و بی کپشن... همه بلد بودیم، حتی اگر جایی ننوشتیم.