1/11/2012

.... بسیار سالها کز پس ما رهگذران

منتظر روزی هستم که بالاخره بالاخره پس از این همه سال درس و مشق خواندن، موفق بشوم و دلیل پدیده کهنسالی را درک کنم و بیایم توی وبلاگم بنویسم و به جرائد نامه بدهم و توی تلویزیون و رادیوی محلی درخواست مصاحبه بدهم و بعدش هم بروم توی مدیای جهانی و یک چهره فی ما بین شرق و غرب بشوم. کسی که بالاخره توانسته ثابت کند چرا کهنسالی را باید پذیرفت و باهاش کنار آمد و حتی دوستش داشت و ازش استفاده کرد. کسی که خیلی مثبت و باز و نیمه پر بطری و لیوان و جام و فلان می اندیشد .... به امید آن روز . و تا همان روز ، همچنان با شدت و با صدای رسا از این پدیده می ترسم و متنفرم جوری که همچنان یکی از دلایل بزرگ و متقن من است برای اثبات انواع ایراداتی که به نظام خلقت دارم . از همین تریبون هم یک سلامٌ علیکم غلیظ به تمام معلمین و اساتید زندگیم ؛ که در طی سالها و سالها سعی داشتند به من بخورانند مو لای درز خلقت دنیا نمی رود و همه چیز دلیل همه چیزش است ، بنمایم !!! پشت همین لپ تاپ و میز ، در همین تاریخ توی همین لباس خواب نارنجی، ایده های بسیار بهتر و عملی تر و شادتری برای پایان عمر تک تک انسانها دارم . حیف که هرگز کسی از من نپرسید

No comments: