5/11/2021

A.SAP. PLZ

 امروز به تعداد ایمیلهای خوانده و پاسخ داده شده روزم نگاه کردم. آخر اکثرشان نقل به مضمون  نوشته شده بود لطفا پاسخ سریع/ با تشکر از عکس‌العمل سریع/ ممنون که سریعا نظرتان را ابلاغ میکنید یا همچه چیزی. 

حالا اینها به کنار، حتی پی‌نوشت مهم‌ترینشان که از من درخواست یک امضا با پیامد بحث حقوقی و پیگیری قانونی داشته خواسته شده بود در اسرع وقت پاسخ بدهم. یعنی میگفت سریع بخوان و بفهم و امضا کن حتی اگر به قیمت گرفتار شدنت تمام شود که فلانی زیاد منتظر نماند (نانوشته اما فی الواقع: منتظر ماندن فلانی یعنی صرف پول؛ گرفتار شدن تو اما فدای سر دنیا؛ هر چه هست فقط لطفا سریع. با تشکر)


وحشت کردم. 


دنیای دیجیتال به خیلی از مناسبات ما سرعت بخشیده؛ قبول.

دیگر لازم‌ نیست برای خواندن یا شنیدن یا حتی دیدن کسی در شعاع قابل پیشبینی از فاصله جغرافیایی بود ‌و این عالیست. الان  کلیک میکنی و الان پول در قاره دیگر جابجا شده. الان ایمیل زدی و الان در نیمکره دیگر خریدی انجام شده.  بسیار خوب.


اما یک جوری هم شده که از آدم انتظار می رود دائم و مستمر عکس‌العمل آن هم در کوتاهترین بازه زمانی نشان بدهد؛ هر چه سریعتر، کوتاه تر و گزیده تر...


خب ما آدمهایی بودیم که تا همین چند سال پیش ساعتها یک نامه کاغذی را از نو می خواندیم. بارها یک عکس حتی بدکیفیت چاپی را از پاکت درمیاوردم و نگاه میکردیم و بسته به حالمان لبخند می زدیم یا چشممان تر میشد. خاطره میگفتیم از حضور در جایی که برای شنونده‌مان دیدنش منوط به سفر و خطر بود و برای همین به دهانمان با دقت خیره میشد به جای اسکرول کردن و ورق زدن و رفتن.  اصلا چرا راه دوره. پیامگیر تلفن داشتیم که عمرا صداهای عزیز کجایی، از خودت خبر بده الاغ، فلان‌ روز فلان جا ببینیم هم را؛.... پاک نمی کردیم ...چه برسد به دیدن افراد. دیدن. شنیدن. لمس؛ سوال بپرسیم چطوری و جدی و مشتاق منتظر باشیم برای شنیدن پاسخ. الان انگار از همه؛ از یک جمعیت پانصد و هزار و ده هزار و...نفری باخبریم در سریعترین زمان ممکن... ولی واقعا باخبریم؟

الان که  همه از ما و ما از همه درخواست "پاسخ در اسرع وقت" داریم. که اگر اگر اگر یک پیغامی هفت قرآن به میان ‌ seen شده ولی "در اسرع وقت: پاسخ داده نشده، تنها و تنها یک معنی دارد که تهش باید آدمه را بریزیم دور.


زندگی ماشینی سر جای خود، ولی کاش خودمان دیگر دستکم گاهی هم که شده ماشین نباشیم. گاهی یک وقتی هم ایجاد کنیم برای در سکوت گوش دادن یا نگاه کردن. گاهی کاش بشود زمانی صرف کنیم برای دادن پاسخ مناسب سر فرصت. 

در این دنیایی که اصلا دیگر زمان برای انسان بودن و عکس العمل انسانی داشتن کم آمده.

5/07/2021

پوستت اما پوست شیر...

 در مصاحبه شغلی که درخواستش کرده بودم، مسئول دپارتمان منابع انسانی بی مقدمه پرسیده بود: به چه چیزی در زندگی شخصیت بیش از همه مفتخری؟...

به این یکی سوال فکر نکرده بودم. انتظار چنین چیزی را واقعا نداشتم. اما انگار ته دلم از خیلی سال پیش پاسخش را میدانستم که بی مکث گفتم به "زن خاورمیانه ای متولد شدن" و در پی آن جنگیدن بخاطر بسیاری چیزها که مسبب و مسئولشان من نبودم. تاب آوردن بارها تجربه و به مکرر یاد گرفتن بسیاری بسیاری بسیاری چیزها که اگر زن خاورمیانه ای مهاجر نمی بودم؛ الزامی به مواجهه با هیچکدامشان‌ نداشتم. و علیرغم اینها، هر جا رفتم؛ جدا نماندم. نه از خودم نه از آنها که میشناختم. ولی قاطی شدم با آنها که نمی شناختم در سرزمینی که خانه من نبود و از پیش با آدمها و طبیعت و کلامشان هیچ الفتی نداشتم .

 اینها؛ این جنگ و صلح و آمیختگی، سنگ مرا بغایت صیقل داد. به بهایی گران؛ به خون جگر. تا قطره آخرش را هم پرداختم تا رسیدم به اینجا و امروز و سوال توی از همه جا بیخبر (این جملات آخر را بلند نگفتم. جایش به هم‌ لبخند زدیم. اما توی سرم بارها رفتند و برگشتند)