3/18/2011

و وقتی یک " سین " کم بیاید ...

که این اولین تجربه هفت سین است ؛ برای من . برای من که اولین بارم است که خودم به فکر سبزه و گل و آینه باشم . که از ترمه های خانه خبری نیست . از سنبل های بنفش . از دسته گل مریم که هر سالِ خوش یا ناخوش ؛ مادرم فراموشش نمی کرد . و از شاخه بلند بیدمشک . و از عطر مربای به صبح روز عید . این اولین تجربه هفت سین است و اما سبزه های همه جای دنیا سبزند . و گلهای همه جای دنیا ، یک جور مغروری زیبایند که نمی توانی تحسینشان نکنی . و همه جای دنیا ، اول فروردین ، اول فروردین است و مبارک است و تبریک و عیدی و لبخند می طلبد .
این اولین تجربه هفت سین من است . اولین تجربه برای چیدن شش سین ، وقتی ببینیم که خودم باید بنشینم به جای سین هفتمش ...
چه برای پنجره های آفتابی و قالی های شسته ، چه برای سقفهای ابری و دلهای تنگ و کوچک ، چه برای آسمانی که اینجاست و مصرانه برف میباراند هنوز و خورشیدش هر چند خجالتی ولی سخت عزیز و غنیمت است ... برای همه ، برای همه جا ، بهار مبارک

No comments: